English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (5627 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to give somebody an ultimatum U به کسی آخرین مدت را دادن [برای اجرای قراردادی]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
to give somebody an ultimatum U به کسی آخرین پیشنهاد را دادن [در معامله ای]
Other Matches
trendy U مطابق آخرین مد
trendiest U مطابق آخرین مد
trendier U مطابق آخرین مد
last-ditch U آخرین فرصت
swan song <idiom> U آخرین سیما
at the eleventh hour U در آخرین لحظات
The last school day. U آخرین روز مدرسه
billionth U آخرین عدد یک میلیارد
billionths U آخرین عدد یک میلیارد
last-ditch U وابسته به آخرین تلاش
printout U آخرین صفحه چاپ شده
ends U کد ارسالی پس از آخرین حرف متن
print U آخرین صفحه چاپ شده
printed U آخرین صفحه چاپ شده
printouts U آخرین صفحه چاپ شده
prints U آخرین صفحه چاپ شده
She was dressed in the latest fashion . U آخرین مد لبا ؟ پوشیده بود
last straw <idiom> U [آخرین مشکل از یک سری مشکلات]
What is the latest news? U آخرین خبرها ( اخبار ) چیست ؟
aft flap آخرین قسمت فلپهای سه قسمتی
ends U نمایش گر پس از آخرین رکورد فایل
for the first [last] time U برای اولین [آخرین] بار
end U نمایش گر پس از آخرین رکورد فایل
ended U کد ارسالی پس از آخرین حرف متن
ended U نمایش گر پس از آخرین رکورد فایل
son file U آخرین گونه کاری یک فایل
end U کد ارسالی پس از آخرین حرف متن
dates U افزودن آخرین و جدیدتری اطلاعات به چیزی
to go down to the wire <idiom> U تا آخرین لحظه با تهیج معلق ماندن
To play ones last card U آخرین تیر ترکش رارها کردن
This is the latest mens fashion. U این آخرین مد لباس مردانه است
to go down to the wire <idiom> U تا آخرین لحظه با تهیج نا معلوم ماندن
queue U ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
He emptied the glass to the last drop . U لیوان را تا آخرین قطره خالی کرد
queued U ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
date U افزودن آخرین و جدیدتری اطلاعات به چیزی
queueing U ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
queues U ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
last but not least <idiom> U آخرین موقعیت وپر اهمیت ترین
This is my last chance . U این برایم آخرین فرصت است
pop U خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
popped U خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
pops U خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
Doom U [نمایش تصویری از آخرین قضاوت عیسی مسیح در کلیسا]
identity U مجموعه رنگهایی که اولین و آخرین آن رنگهای سیستم هستند
identities U مجموعه رنگهایی که اولین و آخرین آن رنگهای سیستم هستند
trailers U آخرین رکورد فایل که حاوی خصوصیات و کنترل است
ring U لیست داده که آخرین عنصر آن به اولین اشاره کند
When is the last train to Oxford? U چه وقت آخرین قطار به سمت آکسفورد حرکت می کند؟
trailer U آخرین رکورد فایل که حاوی خصوصیات و کنترل است
Last stop. All out. U آخرین ایستگاه. همه پیاده بشن. [حمل و نقل]
lifo U سیستم صف که آخرین عنصر ذخیره شده را اول می خواند
condition U ثباتی که حاوی وضعیت CPU پس از اجرای آخرین دستور است
ends U عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
readme file U فایلی که حاوی آخرین اطلاعات درباره یک برنامه کاربردی باشد
ended U عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
end U عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
last in first out U نوعی سیستم صف که آخرین عنصر ذخیره شده را در اول می خواند
cancel U کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
ends U کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
cancels U کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
cancelling U کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
end U کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
ended U کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
Excepting [With the exception of] two students, no one could answer the last question correctly. U به غیر از دو دانش آموز هیچ کس نتوانست آخرین پرسش را درست پاسخ بدهد.
push up stack U سیستم صف ذخیره سازی موقت که آخرین موضوع اضافه شده در انتهای لیست فرار می گیرد
terminator U ثباتی که در آخرین وسیله SCSI قرار می گیرد در یک زنجیره و باعث ایجاد جریان اکتریکی میشود
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
vertical U سیگنال بیان کننده انتهای آخرین شیاردر انتهای صفحه نمایش
cyclic U چرخش بیتها در کلمه که آخرین بیت به محل اولین بیت منتقل میشود
circulars U چرخش بیتها در کلمه که آخرین بیت در محل اولین بیت قرار می گیرد
circular U چرخش بیتها در کلمه که آخرین بیت در محل اولین بیت قرار می گیرد
marching display U وسیله نمایش که حاوی بافر نمایش آخرین حروف وارد شده است
shifted U چرخش بیتها در یک کلمه به طوری که آخرین بیت در محل اولین بیت درج خواهد شد
components U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
component U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
shift U چرخش بیتها در یک کلمه به طوری که آخرین بیت در محل اولین بیت درج خواهد شد
shifts U چرخش بیتها در یک کلمه به طوری که آخرین بیت در محل اولین بیت درج خواهد شد
attributes U مشخصه مخصوص یک فایل در DOS یا 2/OS که بیان میکند آیا فایل پس از آخرین تغییر ضبط شده است یا نه
archive U مشخصه مخصوص یک فایل در DOS یا 2/OS که بیان میکند آیا فایل پس از آخرین تغییر ضبط شده است یا نه
attributing U مشخصه مخصوص یک فایل در DOS یا 2/OS که بیان میکند آیا فایل پس از آخرین تغییر ضبط شده است یا نه
attribute U مشخصه مخصوص یک فایل در DOS یا 2/OS که بیان میکند آیا فایل پس از آخرین تغییر ضبط شده است یا نه
LRU U الگوریتمی که صفحه حافظه که آخرین بار پیش از همه دستیابی شده است را پیدا میکند و پاک میکند تا فضای برای صفحات دیگر باز کند
consent U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
stack U روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
stacks U روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
stacked U روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
end U کد جداکننده آخرین حرف پیام از اولین حرف پیام دیگر
ends U کد جداکننده آخرین حرف پیام از اولین حرف پیام دیگر
ended U کد جداکننده آخرین حرف پیام از اولین حرف پیام دیگر
circular U فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
circulars U فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
circular U لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
circulars U لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
ferries U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferrying U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferry U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferried U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
EDO memory U فن آوری حافظه که حاوی پیشرفت بهتری است و می انواند داده را از محلی از حافظه پیدا کند و بخواند بایک عمل . و نیز میتواند آخرین قطعه داده را که در حافظه ذخیره شده بود در حافظه پنهان آماده خواندن از حافظه است
example is better than precept U نمونه اخلاق از خود نشان دادن بهترازدستوراخلاقی دادن است
to sue for damages U عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن
to put any one up to something U کسیرا از چیزی اگاهی دادن کسیرادر کاری دستور دادن
defines U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defining U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defined U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
define U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
televising U درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
conducts U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducting U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conduct U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
shift U انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
televise U درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televised U درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televises U درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
expand U توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
shifted U انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
shifts U انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
formation U سازمان دادن نیرو تشکیل دادن صورت بندی
expands U توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
conducted U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
expanding U توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
to picture U شرح دادن [نمایش دادن] [وصف کردن]
developments U گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
adjudges U با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
outdoing U بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
adjudging U با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
adjudged U با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
outdoes U بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
shifting U حرکت دادن تغییر سمت دادن لوله
development U گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
outdo U بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
extending U فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extend U فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extends U فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
organization of the ground U سازمان دادن یا ارایش دادن زمین
indemnify U غرامت دادن به تامین مالی دادن به
organizations U سازمان دادن ارایش دادن موضع
allowance U جیره دادن فوق العاده دادن
greaten U درشت نشان دادن اهمیت دادن
allowances U جیره دادن فوق العاده دادن
square away U سروسامان دادن به دردسترس قرار دادن
organisations U سازمان دادن ارایش دادن موضع
promulge U انتشار دادن بعموم اگهی دادن
advances U ترقی دادن ترفیع رتبه دادن
organization U سازمان دادن ارایش دادن موضع
dragged U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dynamically U اختصاص دادن حافظه به یک برنامه در صورت نیاز به جای اختصاص دادن بلاکهایی پیش از اجرا
mouse U وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouses U وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
dynamic U اختصاص دادن حافظه به یک برنامه در صورت نیاز به جای اختصاص دادن بلاکهایی پیش از اجرا
triple option U بازی تهاجمی با3 اختیار دادن توپ به مدافع پرتاب بازیگرمیانی حفظ توپ و دویدن باان یا پاس دادن
individualises U تمیز دادن تشخیص دادن
house U منزل دادن پناه دادن
prefers U ترجیح دادن برتری دادن
individualize U تمیز دادن تشخیص دادن
individualized U تمیز دادن تشخیص دادن
preferring U ترجیح دادن برتری دادن
individualizes U تمیز دادن تشخیص دادن
develop U بسط دادن پرورش دادن
individualizing U تمیز دادن تشخیص دادن
housed U منزل دادن پناه دادن
houses U منزل دادن پناه دادن
organises U سازمان دادن ارایش دادن
insulted U فحش دادن دشنام دادن
insult U فحش دادن دشنام دادن
develops U بسط دادن پرورش دادن
individualised U تمیز دادن تشخیص دادن
incised U چاک دادن شکاف دادن
incise U چاک دادن شکاف دادن
individualising U تمیز دادن تشخیص دادن
incises U چاک دادن شکاف دادن
prefer U ترجیح دادن برتری دادن
promotes U ترفیع دادن درجه دادن
massaging U ماساژ دادن تغییر دادن
massages U ماساژ دادن تغییر دادن
massaged U ماساژ دادن تغییر دادن
massage U ماساژ دادن تغییر دادن
give security for U تامین دادن ضامن دادن
mitigate U تخفیف دادن تسکین دادن
mitigated U تخفیف دادن تسکین دادن
purging U غرامت دادن جریمه دادن
effectuate U انجام دادن صورت دادن
to follow up U ادامه دادن قوت دادن
decern U تشخیص دادن تمیز دادن
illustrating U شرح دادن نشان دادن
embellish U ارایش دادن زینت دادن
embellished U ارایش دادن زینت دادن
lend U عاریه دادن اجاره دادن
circulates U انتشار دادن رواج دادن
promotes U ترفیع دادن ترویج دادن
promoted U ترفیع دادن ترویج دادن
promoted U ترفیع دادن درجه دادن
promote U ترفیع دادن ترویج دادن
Recent search history Forum search
1To be capable of quoting
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
2من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
1Profiles are unique pages where one can ‘‘type oneself into being’’
1to take a spell at whell
1Poked back
4express, overexpression
2and had to spend a good hour tidying it up!!
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com